-
توقع و اعصاب چیست
جمعه 10 آبانماه سال 1392 15:29
توقع و اعصاب چیست؟ توقع چیزی است که همه دارن اما میخوان تو نداشته باشی!! و اعصاب چیزی است که هیچ کس ندارد و همه میخوان تو داشته باشی!!
-
تفکر / تامل و تعقل
جمعه 10 آبانماه سال 1392 15:26
تفکر و تامل و تعقل مردی همسر و سه فرزندش را ترک کرد و در پی روزی خود و خانواده اش راهی سرزمینی دور شد... فرزندانش او را از صمیم قلب دوست داشتند و به او احترام می گذاشتند . مدتی بعد ، پدر نامه ی اولش را به آن ها فرستاد. بچه ها آن را باز نکردند تا آنچه در آن بود بخوانند ، بلکه یکی یکی آن را در دست گرفته و بوسیدند و...
-
خبر امد خبری در راه هست
جمعه 10 آبانماه سال 1392 15:23
خبر آمد خبری در راه است... سرخوش آن دل که از آن آگاه است... شاید این جمعه بیاید...شاید... پرده از چهره گشاید...شاید... دست افشان، پای کوبان می روم بر در سلطان خوبان می روم می روم بار دگر مستم کند بی پر و بی پا و بی دستم کند می روم کز خویشتن بیرون شوم در پی لیلا رخی مجنون شوم هر که نشناسد امام خویش را بر که بسپارد زمان...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 آبانماه سال 1392 15:15
فقط به خاطر تو هوایی رو که تو نفس میکشی دارم راه میرم بغل میکنم تو با من بمون تا ته این سفر من این ماه رو ماه عسل میکنم 15
-
باز محرم امد
جمعه 10 آبانماه سال 1392 15:12
باز محرم امد................... باز محرم آمد و اشک هایش برای حسین باز محرم آمد و ناله هایش برای زینب باز محرم آمد و دلتنگی هایش برای رقیه باز محرم آمد و دل شکستگی هایش برای عباس
-
من و ادعای شیعه بودن..
جمعه 10 آبانماه سال 1392 14:37
من و ادعای شیعه بودن.. هیچ داری از دل مهدی (عج) خبر؟ گریه های هر شبش را تا سحر؟ او که ارباب تمام عالم است؛ من بمیرم؛سر به زانوی غم است شیعیان! مهدی (عج) غریب و بی کس است جان مولی معصیت دیگر بس است شیعیان بس نیست غفلت هایمان؟ غربت و تنهایی مولایمان؟ ما عبید و عبد دنیا گشته ایم غافل از مهدی (عج) زهرا گشته ایم من که دارم...
-
بازهم امد محرم
جمعه 10 آبانماه سال 1392 14:32
السلام علیک یا ابا عبدالله احسین {ع} باز هم بیرقهای سیاه به اهتزاز در امده اند تا به عزای مولایمان بنشینیم باز هم رخت های عزا بر تن شده اند تا همرنگ یوسف زهرا بشویم باز هم ناله های جانسوز به عرش رفته اند تا همنوا با مادری دلسوخته شویم باز هم دسته های عزا به راه افتاده اند تا همسفر ملائک بشویم باز هم سیل اشکها جاری شده...
-
بیچاره حاجی چی فکر میکرد چی شد
جمعه 10 آبانماه سال 1392 04:12
بیچاره حاجی چی فکر میکرد چی شد حاج اکبر با هزار آرزو اسم نوشته بود بره زیارت خانه ی خدا بعد چند سال تو نوبت موندن بالاخره نوبتش شد اومد سهم هرکسو داد از همه حلالیت خواست با کاروان عازم سفر مکه مکرمه شد چند روزی نگذشته بود که مریض شد دوستان کاروانی به خانواده اش خبر دادن حاجی بدجوری مریضه حاجی بالاخره فوت کرد دوستانش...
-
اغراق گویی حاجی
جمعه 10 آبانماه سال 1392 03:58
اغراق گویی حاجی چندتا دوست باهم رفته بودن زیارت بیت الله حرام بعد چند سال درو هم نشسته بودن از خاطرات مکه با هم صحبت میکردن هرکسی یه خاطره ای تعریف میکرد یکی از این حاجیا هرچی فکر کردی چیزی بخاطرش نیومد/ خواست از غافله عقب نمونه گفت بچه ها یادتونه یه شب من دیر اومدم هتل گفتن کی تو که همیشه پیش مابودی گفت بابا یه شب...
-
جدا نگردی تو از دل من
جمعه 10 آبانماه سال 1392 03:39
جدا نگردی تو از دل من ت را که دارم غمه چه دارم ؟ دل از جهانی خبر ندارد قسم به مستی،که بی دو چشمت سبو سبو می اثر ندارد اگر بلایی ، اگر دوایی دل از تو دیگر حذر ندارد به طعنه مشکن، بهای دل را که ره بجایی دگر ندارد پرنده ی دل ، ز کوی عشقت کجا گریزد ،که پر ندارد من و دوچشمی ، که جز برویت بروی دیگر ، نظر ندارد بلای جانم ،...
-
ترحم
جمعه 10 آبانماه سال 1392 02:26
ترحم بر پلنگ تیز دندان ستم کاری بود بر گوسفندان بدبخت مهرورزی تا چه حد آخه ، خودتو نابود نکن !
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 آبانماه سال 1392 02:23
تفاوت انسانهای چاق و لاغر در این است !
-
مرغ همسایه غازه
جمعه 10 آبانماه سال 1392 02:06
مرغ همسایه غازه دقت کردین ؟ بهترین مکان برای خواب خونه ی خوده آدمه راحت ترین توالت توالت خونه خوده آدمه راحتترین لباس لباسه خوده آدمه خوش فرمون ترین ماشین ماشینه خوده آدمه بهترین جزوه جزوه ی خوده آدمه تمیزترین دست دسته خوده آدمه بامزه ترین بچه بچه ی خوده آدمه ولی … خوشبوترین ادکلن ادکلنه کسیه که تو خیابون از کنارت رد...
-
فکر و بکر حاجی
جمعه 10 آبانماه سال 1392 01:56
فکر و بکر حاجی یارو میخواست بره مکه نا سلامتی حاجی بشه بهش میگم انشاالله که واجباتتو ادا کردی گفت بله خدا را شکر / اموالی نداشتم با خاج اقا هم صحبت کردم / بمن تعلق نمیگرفت که خمس و زکات بدم بعد فهمیدم اقا دارو ندارشو به اسم زنش و بچه هاش کرده که واجبات بهش تعلق نگیره به این میگن فکر و بکر/ یا کلاه شرعی گذاشتن سر خدا...
-
سلام به همه داداشای گلم
پنجشنبه 9 آبانماه سال 1392 01:18
سلام به همه ی داداشای گلم امشب مثل اینکه اسمون هم داره بحال ما گریه میکنه چون میبینه نه دعایی نه استغاثه ای نه ذکری بالا نمیره هرچی میره گناه گناه گناه منظورم همه پسرای گل نیست منظورم بعضیاس که یکم گمراه شدن.. آره بی غیرت اون مردیه که زنش رو باهفت قلم آرایش میبره بیرون تا مردای هر*ز*ه بگن : هی نگاه کن چه زن خوشکلی...
-
ای خوبتر از گل/ غزل
چهارشنبه 8 آبانماه سال 1392 22:37
ای خوبتر از گل {غزل } ای خوبتر از گل ای پاکتر از قطره ی شبنم ای دل بتو محتاج من جز تو نخواهم ز دوعالم دل در تب سنگین خمار است ایدوست بهار است ای هستیم از تو ، ارزنده چه دارم که بریزم بپای غزل خوان تو در کوی وفایت چکنم گر ندهم جان گر سر ندهم بر سر پیمان ایوای بمن گر که بمحشر پرسند چه کردی ؟ در راه محبت برای غزل خود اخر...
-
دلی گرفتم امشب به عاریت
چهارشنبه 8 آبانماه سال 1392 22:27
سلام به همه دوستان گلم یکی از دوستان گفته بود برات متاسفم عباس تو دل نداری خوب این شعر وحشی بافقی را تقدیم میکنم خدمت ایشون اخه امشب یه دلی به عاریت گرفتم ********************************* دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند ما چون ز دری پای کشیدیم،کشیدیم امید ز هر کسی بریدیم ، بریدیم دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند...
-
دلم
چهارشنبه 8 آبانماه سال 1392 22:13
دلم دلم سازت را می خواهد و شانه هایت را زیر باران. باران پاییزی زمزمه رود روی ساحل تن خسته اغوش تو نوازش موج ها ....
-
قوم متفکر
چهارشنبه 8 آبانماه سال 1392 21:37
قوم متفکر ******************** قومی متفکرند اندر ره دین قومی به گمان فتاده در راه یقین می ترسم از آنکه بانگ آید روزی کای بی خبران راه نه آنست و نه این *********************** عمر خیام
-
میبینی تنهام ....
چهارشنبه 8 آبانماه سال 1392 21:33
می بینی تنهام ؟ ناراحت نیسم ...فقط بعضی وقتا خسته میشم ...
-
پائیز دوتا تنها
چهارشنبه 8 آبانماه سال 1392 21:27
پاییز ... دوتا تنها زرد و غم انگیز .. .لرزان و تنها ...من و برگ ها ... کم کم می لرزیم و می ریزیم ان ها زیر پا می روند و من خش خش می کنم ... من و پاییز ...دوتا تنها...دوتا غمگین ...دوتا لرزان ...دوتا برگ ... من می ریزم اما درکنار تو که باشم بهاری بهاریم که بلبلان غزل خوانی میکنند
-
فرنگی مابم ، فرنگی ماب
چهارشنبه 8 آبانماه سال 1392 20:40
فرنگی مابم ، فرنگی ماب نه سردار والایم نه عالیجناب نه قائم مقامم نه نایب منابم نه در فکر روسم نه در فکر یانکی ها نه در فکر نانم نه در فکر اب نه فکر حسابم نه فکر کتاب فقط عینک است و فکل مایه من یا شلوارجین یا ساپورت رنگی فرنگی مابم / فرنگی ماب عباس
-
خزانه تهی در سایه بی تدبیران زمان
دوشنبه 6 آبانماه سال 1392 21:29
خزانه ی خالی در سایه بی تدبیران و بی دردان زمان ی ا ایها الذین امنو لم تقولون مالا تفعلون لم تقولون مالا تفعلون ، کبر مقتا عندالله ای انانانی که ایمان اوردید چرا حرف میزنید عمل نمیکنید با این کار خود خدا را بخشم میارید{ سوره صف ایه 3 } خزانهی خالی...! از ته دیگ خبری نیست...! کارتون: عباس گودرزی
-
مسئولین بی تدبیر ایران اسلامی
دوشنبه 6 آبانماه سال 1392 21:24
در سایه مسئولین بی تدبیر و پرخاشگر ایران اسلامی دریاچه ارومیه! بروز تندباد نمک در دریاچه ارومیه، یکی از هشدارهایی است که بارها از سوی کارشناسان محیط زیست درباره آثار خشک شدن این دریاچه مطرح شده است.
-
خرمگس
دوشنبه 6 آبانماه سال 1392 21:20
خر مگسسس سلام و صد سلام به همه دوستان عزیزم خوبین انشاالله امروز نشسته بودم نهار بخورم چشتون روز بد نبینه یه خرمگس بدجوری کلافه ام کرده بود یه چند بیت {{{{ معر}}}} براش سرودم بخونید بخندید تا شاد باشید 888888888888888888888888888888888888888888888 ********************************************* نشستم تا تناول نمایم غذا...
-
"" اول خـــــ♥ـــدا ... ""
دوشنبه 6 آبانماه سال 1392 20:34
-
♥ آنچه میخوانی،شکوه هایی ست که تاب را از دلم ربوده است ♥
یکشنبه 5 آبانماه سال 1392 19:50
سهم "من" از "تو" عشق نیست، ذوق نیست، اشتیاق نیست، همان دلتنگی بی پایانی ست، که روزها دیوانه ام میکند، شب ها شاعر، گر چه من شعر نمیگویم، آنچه میخوانی، شکوه هایی ست که تاب را از دلم ربوده است....
-
مرا مگذار تـــنها لحظه ای حتی ...
یکشنبه 5 آبانماه سال 1392 19:45
م خداوندا... تــو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را مبادا گم کنم اهداف زیبا را مبادا جا بمانم از قصار موهبت هایت خداوندا... مرا مگذار تـــنها لحظه ای حتی ...
-
مجازات
یکشنبه 5 آبانماه سال 1392 01:35
مجازات پس از مرگ به خاطر دروغ هایمان مجازات میشویم; گفتند: خوبی؟ گفتیم: خوبیم! خود میدانیم که نیستیم؟
-
حبس قفس
یکشنبه 5 آبانماه سال 1392 01:30
حبس قفس خانه ام هرجا بود، کاش در فاصله ای دورتر از بانگ سیاست ها بود کاش معنای سیاست این بود که قفس ها را در آن حبس کنیم تا نفس ها آزاد شوند کسی از راه قفس نان نخورد و کبوتر نفروشد به کسی... "مجتبی کاشانی"