برای اخرت

برای اخرت

بنام الله / هستی بخش انسانها /«اگر صدسال مانی ور یکی روز// بباید رفت از این کاخ دل‌افروز»
برای اخرت

برای اخرت

بنام الله / هستی بخش انسانها /«اگر صدسال مانی ور یکی روز// بباید رفت از این کاخ دل‌افروز»

باغبانی پیرم.....

باغبانی پیرم



باغبانی پیرم

که بغیر از گلها

از همه دلگیرم

کوله ام غرق غم است

ادم خوب کم است

عده ای بی خبرند

عده ای کور کرند

اندکی هم پکرند

در میان رفقا

عده ای همچو شما

تاج سرند


یلداتون مبارک دوستان عزیزم


میلیونها یاخته عصبی مغز انسان به هم می پیوندند تا یکی از زیباترین و پیچیده ترین احساسات تهیه شده بر روی زمین یعنی عشق بدون قید و شرط مادر و فرزند شکل بگیرد. این کوچولوی دوست داشتنی همه صورتش پر است از علائم شادی و شوق. او با شنیدن صدای مادرش که برایش یک اواز کمابیش محزون می خواند چنان ذوق می کند که به گریه می افتد.

من ایمان دارم  که انسان مدام عاطفی تر و زیباتر می شود .دوست تان دارم.

بنی آدم اعضای...

بنی ادم اعضای یکدیگرند




بنی آدم اعضای یکدیگرند...... که در آفرینش زیک گوهرند


اگر بود سعدی دراین روزگار ..... نمی گفت هرگز سخن زین قرار


به دنیای بیداد بیدادگر..... که فرمان نگیرد طفل ازپدر


یکی گرد نان دیگری گرد زر..... یکی غرق نعمت یکی دربدر


به این بی خدایان قهّارمست .....که در عین نعمت نگیرند دست


که گفتست اعضای یک پیکرند!..... که گفتست اینان زیک گوهرند!


به دزدان کفتار کودک فروش ..... که آرند دل مادران را به جوش


به مستاق زن باره ی پست کار ..... کجا گفته است ذات خداوندگار!


زیک گوهرست و زیک پیکرست ..... به آدم که در اصل دیو و دَد ست


الا سعدی ای شیخ والا مقام ..... که تا زندگانیست بر تو سلام


در این روزگاری که آدم کم است .....یکی خودسراست ویکی خود پرست


ندانم هنوزم براین باوری! ..... که گوهرستیزان کنند گوهری

 

از یک دوست

سوالات یک کودک سه ساله راجع به بیلبورد خیابانی «با یک گل بهار نمی‌شه!»


سوالات یک کودک سه ساله راجع به بیلبورد خیابانی «با یک گل بهار نمی‌شه!»


دختری سه ساله پس از مشاهده‌ی بیلبورد خیابانی فوق از مادرش پرسید:


- مامان چرا اینا با دوچرخه‌شون رفتن تو سبزه‌ها بازی می‌کنند؟ مامان‌شون کجاست؟ اگه مُرده چرا خوشحالی می‌کنند؟ نکنه تو بیمارستانه؟ آره شاید رفته یه بچه دیگه به دنیا بیاره، نه؟ مامان آخه این همه آدم با یه هندونه به این کوچیکی سیر می‌شن؟ مامان چرا اون دختر کوچولوئه بادکنک نداره؟ مامان من می‌دونم. ظهر که بشه اون یکی پسره خوشحال‌تره. چون اینا که زیادن، هیچی ندارن بخورن اما دوچرخه‌ی اونا رو نگاه کن. پشتش پر از خوردنیه. مامان آسمونش و ابراش دروغَکین مگه نه؟ مامان مگه بهار نشده اینا چرا همه‌شون لباس گرم پوشیدن؟ مامان مامان اونجا چی نوشته؟

- نوشته با یه گل بهار نمی‌شه. فرزند بیشتر زندگی شادتر.
- مامان پس چرا رفتی اون بچه که تو شکمت بودا انداختی؟

- نه مامان کی؟ من که بچه تو شکمم نبود.
- اِ... دروغ کار خوبی نیست. خودم شنیدم داشتی به بابا می‌گفتی!

- فعلا بگیر بشین الان پلیس جریمه‌مون می‌کنه‌ها!

- خوب باشه. چرا عصبانی می‌شی؟


دخترک گوشه ماشین می‌نشیند و با خودش فکر می‌کند: «پس چرا رو پفک نوشته فرزند کمتر زندگی بهتر؟» اما فعلا جرات ندارد سوالش را بپرسد. می‌گذارد برای بعد.

 

شب یلداتون پیشا پیش مبارک

شب یلدا قدم آرام بردار…
کمی هم احترام ما نگهه دار…
تو میبینی ربابم غصه دار است…
بنی هاشم هنوزم داغدار است…
صدای العطش در گوش مانده…
بدن ها بی کفن هرگوشه مانده…
شب یلدا تو هم چله نشین باش…
سیه پوش غم سالار دین باش…

شب یلداتون پیشا پیش مبارک


چهره های عبوس و اخمو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چهره های امروزی انسانهای بی دفاع در برابر ظلمهای بی حد و حصر


ببار ای آسمان،؟؟؟؟


ببار ای آسمان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟





ببار ای آسمان،؟؟؟؟

من کویری خسته ام
پر از خار و خاشاکم،؟؟؟؟
گلی در بستر خویش ندیده ام
خوب می دانم، تو هم دل گرفته ای
بغض هایت را هدیه به رودخانه احساساتم کن
برای سرسبزی دلم لاله های واژگون را آبیاری کنم
مرغک آواز خوان در کویر من نمی ماند
سایه سارم نیست که مهمانش کنم
ای آسمان ببار برکویر تشنه ام
دیگر از رقص طوفان شنها خسته ام؟؟؟؟
ببار که من کشتی به گل نشسته ام
چشم انتظار قطره ای باران نشسته ام
من کویری شوره زارم ...
در انتظار باران؟؟؟؟

رویای شهبانو شدن ننه جون ما

     رویای شهبانو شدن ننه جون ما


یه مدتیه این ننه جون ما بدجوری گوشه گیر شده


همش با خودش خلوت میکنه


تا اینکه امروز با اصرار از زیر زبونش کشیدم


گفت ننه جون من از کی کمترم گفتم از هیچکس


تازه از همه هم یکی دومتر هم سری هم بلند تر


گفت الهی قربون بچه معقولم برم


گفتم خوب داشتی میگفتی


گفت اره ننه جون من راستش بدجوری عاشق شدم


وایییییییییییی ننه جونم عاشق شده


گفتم این خوشبخت کیه ننه جون/ اب دهنشو قورت داد


گفت ننه جون به کسی نگی هااااااااااا


گفتم قول میدم / گفت سعید جان


گفتم کدوم سعید ننه / گفت خوب مرتضوی را میگم


گفتم ننه جون عزیز دلم تو کجا اون کجا/ اون یکی از مقاماته


برای هیچکس تره هم خورد نمیکنه / تازه قانون هم زورش بهش نمیرسه


گفت ننه جان براش یه نامه فرستادم منتظرم


ایول به این ننه جون ما/ گفتم خوب حالا چرا میخوای با اون ازدواج کنی


گفت ببین ننه جون اگه با اون ازدواج کنم حتما اون میشه رئیس جمهور د ر


اینده منم میشم شهبانو /


گفتم از کجا میدونی ننه / گفت پسرم کسی که این همه نماینده را بتونه


دور بزنه که عصاره ی یک ملت چندین میلیونی هستن حتما فردا میشه


یا رئیس جمهور یا شاه


دیدم نه بابا این ننه جون ما بد جوری عاشقه 


از قدیم میگن ادم عاشق کوره / اینده را نمیبینه


انشاالله که این ننه جون ما هم به ارزوش برسه / ما هم به نوایی


حالا برای بر اورده شدن این حاجت ننه جون ما یه صلوات ختم کنید


منم قول میدم انشاالله تو مراسم ننه جون که تو مجلسه شام دعوتتون بکنم


عباس


اکبر ددون گلدی !!!

غضنفر بچشو میبره توی لندن تا انگلیسی یاد بگیره

 سال بعد که میاد سراغش نرسیده به مدرسه بچه های لندن داد میزنن:

                                                                                   ااکبر ددون گلدی !!!{ بترکی یعنی اکبر بابات اومد }

 

مرد یعنی؟؟؟؟

مرد یعنی کار و کار و کار و کار *** یکسره در شیفت های بیشمار

مثل یک چیزی میان منگنه *** روز و شب از هر طرف تحت فشار

مرد موجی است هی در حال دو *** جان بر آرد تا برآرد انتظار

او خودش همواره در تولید پول *** لیک فرزند و عیالش پول خوار

با چه عشقی دائما در چرخشند *** گرد شهد جیب او زنبور وار

چون که آخر شب به منزل می رسد *** خسته اما با لبانی خنده بار

جای چای و یک خدا قوت به او *** می شود صد لیست در پیشش قطار

از کتاب و دفتر و خودکار ، تا *** اسفناج و پرتقال و زهرمار

آن یکی می خواهد از او شهریه *** این یکی هم کفش و کیفی مارک دار

هر چه می گوید که جیبم خالی است *** هر چه می گوید ندارم ، ای هوار

نعره می آید : "به ما مربوط نیست *** ما مگر گفتیم ماها را بیار"

مرد یعنی آن که با پول و پله *** می شود در خانه ، صاحب اعتبار

مرد یعنی سکته ، یعنی سی سی یو *** ختم مطلب ، مرد یعنی جان نثار

خلقتش اصلا به این خاطر بود *** تا درآرد روزگار از وی دمار