براورده شدن ارزوی ننه جون ما
ننه جونم تعریف میکرد :
ننه جون اون قدیما خیلی خوب بود میدونی الان چرا
امار جمعیت رفته بالا / گفتم نه ننه جون
گفت اغا که شما باشی قدیم نه گازی بود نه برقی
یه اتاقی بود و زمستونا هم یه کرسی
همه اهل خونه شب روزشون همه دور هم و زیر کرسی
میگذشت
و بالاتر از همه زاد ولد هم زیر همین کرسی انجام میشد
خوب چون فرصت کم بود کم اتفاق می افتادبه تعداد نفوس هم
زیاد اضافه بشه همیشه سعی میشد تنظیم خانواده رعایت بشه
گفتم خوب خالا چی ربطی داره این موضوع بما
گفت دیدی ننه جون عقلتو دزدیدن /
د نمیفهمی/ گفتم خوب تو بگو
گفت میبینی الان پول برقو و گاز و زیاد کردن از یارانه هم میزنه بالا
گفتم خوب / گفت همین دیگه / باید همه مون بعد این انشاالله جمع
بشیم زیر یه کرسی
این ننه جون ما عجب دانشمندی بوده ما ازش غافل بودیم
عباس