ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
ان شب شوم ؟؟؟؟
میگفت شب دوشنبه بود باجاناقم خونه ما مهمان بود . باجاناقم با من کلی توفیر داشت خیلی شوخی میکرد ،ملاحظه هیچی و هیچکسو نمیکرد / من رفتم اشپزخونه وسائلو شامو بیارم به همسرم گفت اگه دماغتو عمل کنی ماه میشی/ من برگشتم اصلا برویشون نیاوردم/ فردا ظهری که اومدم خونه هنوز همسر از مدرسه نیومده بود / کمی ناهار درست کردم که همسرم اومد / سلام داد رفت تو اتاقش / خیلی تعجب کردم ؟ چون همیشه بعد سلام احوالپرسی میکرد / لباسشو عوض کرد برگشت منم سفره را اوردم پهن کردم
اومد سر سفره با بی میلی چند قاشقی خورد و کشید کنار گفتم چرا نمیخوری
گفت اشتها ندارم
/ گفتم پکری؟ گفت نه چطور مگه
گفتم چرا از قیافه ات میباره / چیزی شده
گفت نه / راستی امروز من برای دکتر وقت گرفتم
پرسیدم دکتر / برای چی؟
گفت میخوام دماغمو عمل کنم
دنیا جلو چشمم سیاه شد/گفتم عزیزم من تو را با همین دماغ پسند کردم نمیخواد عمل کنی
گفت نه باید عملش کنم /
عجب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بلند شد رفت لباسشو پوشید سوئیچو از رو میز برداشت رفت بیرون دنبالش رفتم خواست در و ماشین باز کنه سوئیچو ازش گرفتم
با یه قیافه حق بجانب نگاهی بهم کرد و رفت / گفتم خواستی دماغتو عمل کنی برو خونه بابات
رفت / تا ده وز خبری ازش نبود / خونه باباش هم زنگ میزدم مادرش باهام حرف میزد چون خانوادگی منو دوست داشتن / همش دخترشو ناله نفرین میکرد.
رفتم مغازه حاجی / باباشو میگم/ پیر مرده تا منو دید بلند شد بغلم کرد زد زیر گریه/ گفت چطور این سلیطه داره ابرومونو میبره
دلداریش دادم گفت مهم نیست حاجی ناراحت نشو / فقط بهش بگو برگرده/شب حاجی خودش اورد مادرش هم کلی عذر خواهی کرد و رفت
خدا میدونه من تا اون لحظه جز خدمت هیچ بی احترامی بهش نگرده بودم / حتی خونه را به اسمش زدم براش یکدستگاه ماشین خریدمخلاصه من گذشت کردم البته اولین خطاش نبود
سلام دوست خوبم
وب قشنگی داری
خوشحال میشم به وب من هم سر بزنی
میتونی برای وبلاگت آدرس جدید ثبت کنی
http://s2a.ir
سلام / ممنونتم / حتما دوست خوبم